ما نفهم ها

این که میگویند خدا عادل نیست ، این که میگویند مارا ول کرده ، این که میگویند اصلا خدایی وجود ندارد به نظرم غلط است .

حالا این که چرا این را میگویم به حساب فهمیدن خودتان نمیگویمش .

فقط این که به نظرم خدا به ما عقل و قدرت انتخاب داده ؛ و این خودش نوعی عدالت است نوعی یکسان بودن ، نوعی اثبات خودش .

ماها مغز زیاد داریم اما چیزی که در دنیا کم است زندگیست ، انگار که زندگی ها تکیه های پازلند که چند تاییش گم شده . و این تیکه همان قلب آدم هاست . بخواهی زندگیت را بی نقص بسازی باید قلب کس دیگری را بشکنی ؛ قلبش را بشکنی تا زندگی بسازی ، این جاست که دردناک میشود ؛ اینجاست که اگر مجبور شوی قلب کسی را که برایت مهم است را بشکنی . این که مجبور شوی این که زندگی بخواهی این که ندانی چه کار کنی ؛ چه بشکنی چه نشکنی از دست میدهی یا زندگیت را از کسی را که مهم است ، اینجاست که حتی دردناک تر هم میشود ، چون اکثر آدم ها که زندگی خودشان را بسته به قلب دیگری میبینند زود فراموش میکنند همه چیز را . قلب که سهل است حتی حاضرند به خاطرش خار مادر زمین و زمان را بهم پیوند دهند (اسکی از تینا K) اینجاست همان جایی که گفتم دردناک تر میشود .

تا چشم میزنی میبینی تو ماندی و یک زندگی ناقص ، یک زندگی که سخت درست میشود و نمیشود مگر با شکستن قلب دیگری ؛ ولی نمیشود ، میروی و میایی اما نمیتوانی ، شکستن کار هر کسی نیست .

باید بنشینی و یک عمر به زندگیت که شکسته و چیکه میکند زل بزنی و به ای کاش هایی که تمامی ندارند زل بزنی.

نظرات 1 + ارسال نظر
مسلم میرزایی دوشنبه 4 آذر 1392 ساعت 22:10 http://proweb.blogsky.com

پستهای شما را خواندم متفاوت بود دوست دارم بیشتر بخوانم

با تچکر

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.